دانشجو دانلود

دانشجو دانلود

در صورتی که دانلود شما با موفقیت انجام نشد با این آی دی تلگرام SanaShop_Support@ در ارتباط باشید. از دوستان پیشاپیش بابت ایرادات معذرت می خواهم
دانشجو دانلود

دانشجو دانلود

در صورتی که دانلود شما با موفقیت انجام نشد با این آی دی تلگرام SanaShop_Support@ در ارتباط باشید. از دوستان پیشاپیش بابت ایرادات معذرت می خواهم

چگونه از روی ادرار متوجه سلامتی خود می‌شویم؟

چگونه از روی ادرار متوجه سلامتی خود می‌شویم؟

چگونه از روی ادرار متوجه سلامتی خود می‌شویم؟
ظاهر، بوی ادرار و همچنین تعداد دفعات رفتن به توالت می‌توانند نشانه‌هایی باشند که از درون بدن خبر می‌دهند.. بنابراین اگر فردی دچار گیجی .....
 
ظاهر، بوی ادرار و همچنین تعداد دفعات رفتن به توالت می‌توانند نشانه‌هایی باشند که از درون بدن خبر می‌دهند. .(به گفته سرپرست برنامه اجرایی سلامت در دانشگاه هکنساک)
به این دلیل که هرچه می نوشید از کلیه شما عبور می‌کند ادرار شما انعکاسی از آنها می‌باشد و همچنین می‌تواند زنگ خطری برای اتفاقاتی که در بدن شما رخ می‌دهد باشد.
 
رنگ پریدگی
اگر ادرار به بی‌رنگی آب باشد، احتمالا مربوط به این باشد که آب زیادی نوشیده‌اید و به این دلیل که مثانه پر می‌شود باید چندین بار در روز به دستشویی بروید، اما واقعا داشتن رنگ ادرار روشن، جای هیچ نگرانی نیست.
 
 
 
 
ادرار تیره رنگ
اگر رنگ ادرار قهوه‌ای، قهوه‌ای تیره باشد، به این معنی است که آب بدن کم شده است(برعکس ادرار رقیق). رنگ ادرار میزان آب بدن را نشان می‌دهد. بنابراین اگر فردی ادراری تیره همراه با سردرد و  گیجی داشته باشد، پزشک باید ادرار بیمار را چک کند تا علت کمبود آب بدن را بررسی کند. رنگ ادرار باید به رنگ نی باشد. علت دیگر که اگر فردی ادرار تیره رنگ دارد باید به پزشک مراجعه کند (مخصوصا اگر با نوشیدن زیاد آب رنگ ادرار فرقی نکرد) این است که شاید این تیره رنگی مربوط به خون باشد. اگر درون ادرار ترکیبات خون(هموگلوبین) وجود داشته باشدٰ می‌تواند نشانه اختلال در عملکرد کلیه باشد که به علت عفونت، بیماری کلیه یا حتی سرطان باشد.
 
ادرار قندی
اگر بعد از ادرار کردن بوی قند به بینی رسید، ممکن است نشان یک چیز جدی در بدن باشد. مثلا وجود قند خون که وارد ادرار شده است. و قند خون غلیظ در ادرار، یکی از نشانه‌های دیابت می‌باشد. کلیه مثل یک فیلتر عمل می‌کند. اگر این فیلتر خراب شود، خیلی از مواد از آن رد شده و وارد ادرار می‌شوند. در صورت دیابت، قند اضافی خون مخفیانه از فیلتر آسیب دیده، عبور می‌کند و در ادرار دیده می‌شود. اگر باردار هستید، ممکن است تغییرات در سیستم فیلتری کلیه باعث وجود قند در ادرار می‌شود. پزشک متخصص در صورت تشخیص قند در ادرار، آزمایشات بیشتری به عمل می‌آورد تا از عدم دیابت اطمینان حاصل کند.(در صورت بارداری وعدم بارداری) 
 
بوی عجیب و غریب
این مورد می‌تواند کمی‌ جای نگرانی باشد، اما اگر ادرار یک بوی عجیب می‌دهد، خیلی نگران نباشید. غذاهایی خاص- مخصوصا مارچوبه- یک اسید آمینه سولفوردار تولید می‌کند. بنابراین وقتی غذا هضم می‌شود، این مواد بودار آزاد می‌شوند و در کلیه فیلتر می‌شوند، و سپس وارد ادرار شده و بوی عجیبی ایجاد می‌کنند. به محض اینکه غذا کاملا هضم شده و از سیستم بدن پاک شد، این بو دفع می‌شود.
 
 
 زرد روشن
اگر ادرار حدوداً به رنگ نئون باشد، یک علامت هشدار دهنده می‌باشد، اما علت می‌تواند قرص مولتی ویتامین باشد. ویتامین‌های B و کاروتن به ادرار رنگ طلایی می‌دهند. نگران نباشید: این رنگ ادرار به این معنی است که فرد مواد مکمل ارزشمندی را دفع می‌کند. رنگ ادرار موقع فیلتر شدن ویتامین تحت تاثیر قرار می‌گیرد- حتی اگر جذب بشوند.
 
یک لکه خون
وجود خون در ادرار خیلی معنی دارد،بدخیم بودن یا خیلی جدی بودن، از این رو در صورت دیدن خون در ادرار باید به پزشک مراجعه کرد. در زنان جوان عفونت دستگاه ادراری یکی از عوامل آن می‌باشد. همچنین وجود خون در ادرار یکی از هفت علامت سرطان مثانه در زنان و مردان می‌باشد. جدا از احتمال عفونت یا سرطان، وجود خون در ادرار می‌تواند توسط زخم و  یا پارگی (که می تواند به دلیل انجام ورزشهای سنگین و شدید ایجاد گردد) که اگر این حالت تا 24 ساعت ادامه داشته باشد بهتر است که به پزشک مراجعه نمایید، همچنین وجود خون در ادرار می تواند به علت، سنگ کلیه، یا عوارض جانبی داروی رقیق کننده خون(مانند وارفارین) یا درمان با آسپرین ایجاد شود.
 
زیاد به دستشویی می‌روید.
شاید خیلی از افراد را دیده باشید که همیشه با دستپاچگی به دستشویی می‌روند و این کار را مکرر انجام می‌دهند. دلایل زیادی وجود دارد، همیشه مکرر به دستشویی رفتن نیاز به درمان خاص ندارد. در ابتدا باید به رژیم غذایی و شیوه زندگی خود نگاه کنید. اگر زیاد آب می‌نوشید و همیشه یک بطری آب همراه شماست، باید بدانید که مثانه خود را بیش از حد پر از آب می‌کنید و در نتیجه نیاز به اجابت مزاج افزایش می‌یابد. یا اینکه اخیرا رژیم خود را تغییر داده‌اید و خوراکی‌هایی میل می‌کنید که آب زیادی دارند (مثل میوه‌ها و سبزیجات) و به عنوان پیشاب‌آور عمل می‌کنند، یا داروهایی مثل داروهای کنترل فشار خون مصرف می‌کنید که اینها هم پیشاب آور هستند. یکی از نشانه‌های عفونت دستگاه ادراری همین زیاد دستشویی رفتن می‌باشد. افزایش سن هم می‌تواند یکی از عوامل در هر زن و مردی باشد. در آقایان، پروستات هم نقش عمده ای دارد. در آنها با افزایش سن تغییراتی ایجاد می‌شود که از مثانه در تخلیه موثر جلوگیری می‌کنند، که در نتیجه باعث می‌شود فرد مرتب به دستشویی برود.
 
تراوش کم
این مورد یکی از موضوعاتی است که هیچ کس دوست ندارد راجع به آن صحبت کند، اما خیلی از خانم‌ها، حتی خانم‌های جوان که هنوز زایمان نکرده‌اند، دچار بی اختیاری ادرار در مواقع اورژانسی ویا فشار می‌شوند. بی اختیاری فشاری، موقعیتی است که در آن ماهیچه‌های لگنی نمی‌توانند فشار افزایش حاصل از بعضی فعالیت‌ها را (دویدن، ژیمناستیک یا حتی عطسه و سرفه) کنترل کنند. و زمانی که لگن آنقدر ضعیف است که نمی‌توانند با آن نوع فشار مقابله کند، در نتیجه ناخواسته مقداری ادرار به بیرون تراوش می‌کند. مشکل مذکور بیشتر در خانمهایی که زایمان طبیعی سخت، ویا زایمانهای متعدد کرده باشد وجود دارد. بهترین راه حل این است که با انجام بعضی ورزش ها (که در آنها ماهیچه های لگنی منقبض و منبسط می‌شوند) ماهیچه های لگن را قوی ساخت. یکی دیگر از انواع بی اختیاری فشاری ادراری،نوع شدید آن آست که با سوء عملکرد مثانه مشخص می‌شود نه با ضعیفی ماهیچه‌ها. که در آن فرد متوجه نمی‌شود که زمان تخلیه می‌باشد.
 
ادرار همراه با سوزش
اگر موقع ادرار کردن دردی را احساس می‌کنید، این یکی از نشانه‌های عفونت دستگاه ادراری می‌باشد. این قبیل عفونت‌ها به طور غیر قابل باوری در بین افراد با نزدیکی زیاد و زنان یائسه شایع‌تر هستند. به دلیل اینکه آناتومی ‌خانم‌ها به گونه‌ای است که یک کانال ادراری نسبتا کوتاه در نزدیکی مهبل و راست روده قرار دارد، این نزدیکی راه را برای ورود باکتری به مجرای ادرار آسان می‌کند. آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند ظرف چند روز این عفونت‌ها را برطرف سازند. به خاطر آناتومی‌ آقایان، عفونت دستگاه ادراری در آنها کمتر است، اما در بعضی از آنها عفونت پروستات دیده می‌شود.
 
تهیه و ترجمه:گروه سلامت سیمرغ

اندکی فکر کن ..

به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و  خداحافظی را نیافتند.

به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار  می کشند.

به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن  یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.


به افرادی  فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم  می ایستند
و بعد "غرور"  شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر  حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.

من برای تمام  رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و  ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می  کنم.

من برای تمام  بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که  :
آن آخرین  لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون  دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.

به افراد دور  و بر خود فکر کنید ...

کسانی که بیش  از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای  طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر  کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات  خود را بدانید.

حتی یک ثانیه  را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند  از دست ندهید؛
زیرا اگر  دیگر آنها نباشند،
برای اظهار  ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن است هرگز  وجود نداشته باشد.

دانلود آهنگ سریال ستایش

دانلود آهنگ سریال ستایش     کلیک کنید.




دوشیدن شیر گاو از نظر مکتب‌های مختلف

اگر دو گاو دارید…!
با این مثال ساده و بسیار زیبا شما با معنا و اندیشه تمامی این مکتبها اشنا شده و به ایده ای که پشت هر کدام نهفته است پی می برید....

سوسیالیسم: دو گاو دارید. یکی را نگه می‌دارید. دیگری را به همسایه خود می‌دهید.
کمونیسم: دو گاو دارید. دولت هر دوی آنها را می‌گیرد تا شما و همسایه‌تان را در شیرش شریک کند.
فاشیسم: دو گاو دارید. شیر را به دولت می‌دهید. دولت آن را به شما می‌فروشد.
کاپیتالیسم: دو گاو دارید. هر دوی آنها را می‌دوشید. شیرها را بر زمین می‌ریزید تا قیمتها همچنان بالا بماند.
نازیسم: دو گاو دارید. دولت به سوی شما تیراندازی می‌کند و هر دو گاو را می‌گیرد.
آنارشیسم: دو گاو دارید. گاوها شما را می‌کشند و همدیگر را می‌دوشند.
سادیسم: دوگاو دارید. به هر دوی آنها تیراندازی می‌کنید و خودتان را در میان ظرف شیرها می‌اندازید.
آپارتاید: دو گاو دارید. شیر گاو سیاه را به گاو سفید می‌دهید ولی گاو سفید را نمی‌دوشید.
دولت مرفه: دو گاو دارید. آنها را می‌دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می‌دهید تا بنوشند.
بوروکراسی: دو گاو دارید. برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را در سه نسخه پر می‌کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.

سازمان ملل: دو گاو دارید. فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو می‌کند. آمریکا و انگلیس گاوها را از شیر دادن به شما وتو می‌کنند. نیوزلند رای ممتنع می‌دهد.
ایده آلیسم: دو گاو دارید. ازدواج می‌کنید. همسر شما آنها را می‌دوشد.
رئالیسم: دو گاو دارید. ازدواج می‌کنید. اما هنوز هم خودتان آنها را می‌دوشید. ..
متحجریسم: دو گاو دارید. زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.
فمینیسم: دو گاو دارید. حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.

پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید. از هر کدام شیر بدوشید فرقی نمی‌کند.
لیبرالیسم: دو گاو دارید. آنها را نمی‌دوشید چون آزادیشان محدود می‌شود.

دموکراسی مطلق: دو گاو دارید. از همسایه‌ها رای می‌گیرید که آنها را بدوشید یا نه. ..
سکولاریسم: دو گاو دارید. پس به خدا نیازی نیست

جملات زیبا

من در زندگی فهمیده ام دلسوزترین شخص به انسان خود انسان است
  • پس به فکر خودتان باشید تا بقیه به شما فکر کنند
    باید به خودتان توجه کنید و خودتان را دوست بدارید تا بقیه هم شما را دوست بدارند .
    بهار
فهمیدم که واسه اتفاقی که قصد داره بیفته چاره ای نیست که نیفته.
واسه اتفاقیهم که نمی خواد بیفته. خودتو بکشی نمی افته

از رحمت خداوند ناامید نشوید!!

از رحمت خداوند ناامید نشوید!!

بشنو سخن خداوند متعال را که در کتابش می فرماید« قُلْ یَا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»

(بگو ای بندگانم!ای آنان که در معاصی زیاده روی هم کرده اید !
از لطف و مرحمت خداوند ناامید نگردید.قطعا خداوند همه گناهان را می آمرزد .چرا که او بسیار آمرزگار و مهربان است)

می دانیم که رسول خدا به اندازه ای که برای این آیه خوشحال شده بود برای هیچ آیه دیگری خوشحال نشد.

ای بنده ی گنه کاری که بر گناهان پافشاری میکنی!آیا وقت آن نرسیده است که توبه کنی ؟بله تو محتاج ترین فرد به توبه و بازگشت به الله هستی

بشنو سخن خداوند در کتاب بزرگش« إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»(بی گمان خداوند توبه کاران را دوست می دارد)

گناهان روی هم جمع می شوند اما کسی سخن خداوند تعالی را نمی شنود:

« أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ»(آیا نمی دانند که تنها خداوند است که توبه را از بندگانش می پذیرد)
آیا بعد از این همه آیه ،باز هم بر انجام گناه و عدم توبه اصرار می ورزی ؟

حال که موجودی ضعیف هستی ،چرا به درگاه او توبه نمیکنی تا ضعف تو را برطرف نماید و در عوض ذلت تو را تبدیل به عزت و کرامت گرداند ؟

این توبه نکردن دلالت بر تکبری دارد که بر موجود گناهکاران تسلط دارد

آیا هنوز نزد تو گناه باارزش تر از توبه است ؟

گفتگو با قاتل قذافی ، جوان ۲۲ ساله

گفتگو با قاتل قذافی ، جوان ۲۲ ساله


به گزارش خبرنگار فارس در لیبی؛ سند الصادق العریبی درباره چگونگی کشتن قذافی گفت: گردان مصراته‌ که‌ تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به‌ مصراته‌ ببرند، من گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید با من به‌ بنغازی بیایید، اما آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را کشتم. سند الصادق العریبی جوانی بود که به سمت قذافی شلیک و او را کشته است. او هم اینک لباسها و انگشترهای قذافی را بعنوان سند کشتن دیکتاتور لیبی در اختیار دارد که ثابت می کند قاتل قذافی اوست.


- خودت را به‌ طور کامل معرفی کن؟

سند الصادق العریبی، متولد ۱۹۸۹ در شهر بنغازی و در محله‌ "حی الماجوری"؛ هم اکنون نیز ساکن این شهر هستم. تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم، بعد از آن به‌ خاطر کهولت سن پدرم و فقیری خانواده‌ مجبور به‌ کار شدم و مدرسه‌ را ترک کردم.


- از چه زمانی به‌ حرکت انقلابی مردم لیبی پیوستی و انگیزه‌ات از آن چه بود؟

من در شهر بنغازی زندگی میکنم و خودتان می دانید اولین جرقه‌ انقلاب از این شهر زده شد. به‌ همین دلیل من هم به‌ خاطر نفرت بیش از حدی که‌ از قذافی و خاندانش داشتم در همان روزهای اول به‌ عنوان یک جوان انقلابی اسلحه بر دوش گرفته‌ و با قذافی مبارزه‌ کردم.


- دلیل نفرتت از قذافی و خاندانش چه بود؟

شما باید لیبیایی باشید تا دلیل این نفرت را درک کنید، او ۴۲ سال است بر این مملکت حکم می کند و بدترین فشارهای سیاسی و دینی را به‌ مردم وارد کرده‌ است. لیبیایی ها در زمان حکومت وی مضحکه‌ مردم جهان شده‌ بودند. زیرا وی دیوانه‌ بود و آبروی ملت را با کارها و حرفهای نسنجیده‌ خود برده‌ بود. او یک دیکتاتور به‌ تمام معنا که‌ در این ۴۲ سال، هزاران نفر از شهروندان خودش را قتل و عام کرد.


- خوب این دلیل نفرت از خود قذافی بود، شما گفتی که‌ از خاندانش هم نفرت داری، چرا؟

خاندان قذافی و پسران وی بدتر از خود قذافی بودند، آنها از هر کس که‌ خوششان نمی آمد وی را می کشتند میلیونها دلار از پول این ملت بدبخت و بیچاره‌ را صرف عیاشی های خود در کاباره‌های اروپا کردند. سیف الاسلام برای یک شب خوانند‌گی در یکی از جزائر سوئیس، به‌ یک خواننده‌ آمریکایی ۵ میلیون دلار داده‌ بود. آیا چنین افرادی شایسته‌ نفرت نیستند؟


- در لیبی اکنون شما را به‌ عنوان قهرمان می بینند، چرا؟

چون من قذافی را کشتم.


- می توانید شرح کامل ماجرا را برای ما بازگو کنید؟

شهر سرت‌ سقوط کرده‌ بود. من جزو گردان بن غازی بودم. به‌ همراه‌ چند دوست خودم از گردان جدا شده‌ و گفتم با هم برویم تا هواداران قذافی در خانه‌های سرت پیدا کنیم. چیزی در شهر پیدا نکردیم و من به‌ دوستانم گفتم به‌ سمت محله‌ “الخضرا” برویم. وقتی‌ به‌ آنجا رفتم قذافی را دیدم. او را از پشت سر موهای ژولیده‌ اش را شناختم که‌ همراه‌ چند نفر در حال فرار بود. من فورا به‌ سمت وی دویدم. همراهان معمر تا دوستان من را دیدند فرار کردند و قذافی را تنها گذاشتند. من موهای قذافی را از پشت کشیدم و سیلی محکمی به‌ صورتش زدم.


- او به تو چه گفت؟

قذافی گفت تو پسر من هستی. من سیلی دیگری به‌ صورتش زدم. باز هم معمر گفت من مثل پدر تو هستم چرا مرا می زنی. من در آن لحظه‌ باور نکردنی آنقدر دستپاچه شده‌ بودم که‌ اصلا نمی توانستم حرف بزنم. برای همین وی را به‌ روی زمین خواباندم و‌ دست های وی را بستم و به‌ داخل ماشین بردم، می خواستم او را به‌ شهر بنغازی ببرم.


- یعنی شما قذافی را زنده‌ دستگیر کردید؟

بله زنده‌ بود.


- شما قبل از دستگیری به‌ وی شلیک کردی؟

خیر، اصلا من تنها چند تیر هوایی شلیک کردم و بعد همانطور که‌ گفتم از پشت سر موهایش را گرفتم.


- خوب بعد از اینکه‌ وی را زنده‌ سوار ماشین کردید چه شد؟

من و دوستانم می‌خواستیم او را به‌ شهر خودمان ببریم، قذافی روی کاپوت ماشین ما بود اما دوستانم فریاد می زدند که‌ قذافی را دستگیر کردیم، قذافی را دستگیر کردیم. به‌ همین دلیل همه‌ متوجه‌ شدند که‌ ماشین ما حامل قذافی است، دیگر گردان های انقلابیون ماشین ما را متوقف کردند و قذافی را پائین آوردند و کتک زدند. در آن لحظه‌ هر کسی سعی داشت قذافی را به‌ شهر خودش ببرد، من به‌ آنها گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید او را به‌ بنغازی ببرم اما گردانهای دیگر قبول نکردند. تا در پایان گردان مصراته‌ که‌ تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به‌ مصراته‌ ببرند، من گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید با من به‌ بنغازی بیایید، اما آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را کشتم.


- چطور او را کشتید؟

با کلت خودم، دو گلوله‌ به‌ شکم و سینه‌اش زدم و گفتم یا همینجا می میرد یا با من به‌ بنغازی می آید.


- همان لحظه‌ جان داد؟

نه، بعد او را وارد آمبولانس کردیم، اما در راه‌ بیمارستان جان داد.


- در عکس ها دیدیم که‌ قذافی در داخل یک حفره‌ پنهان شده‌ و در آنجا کشته‌ شده‌؟

خیر این درست نیست، قذافی در داخل آن حفره‌ نبود، ولی قبلا از آن حفره‌ برای پناه‌ دادن به‌ خودش استفاده‌ کرده‌ بود، هر چند آن منطقه‌ای که‌ من قذافی را دستگیر کردم تنها چند متر با این حفره‌ فاصله‌ داشت اما وی داخل حفره‌ نبود.


- قذافی چه‌ لباسی بر تن و چه چیزی همراه‌ داشت؟

وقتی که‌ وی را دستگیر کردم یک لباس نظامی رنگ کاکائویی بر تن داشت و یک کلت طلایی هم با خودش داشت که‌ بعدا گردان مصراته‌ این کلت را با خودش برد. همچنین ۲ انگشتر طلایی که‌ اسم همسر خودش روی آنها حک شده‌ بود. هم اکنون من لباس های قذافی و این انگشتر ها را همراه‌ خود دارم و انشاالله چند روز دیگر آن را به‌ موزه‌ طرابلس تحویل خواهم داد.


- فکر می کردی روزی قذافی به‌ دست تو کشته‌ شود؟

من ایمان داشتم که‌ قذافی کشته‌ می شود و ما پیروز می شویم، اما خیر هرگز فکر نمی کردم من بتوانم قذافی را بکشم.


- اگر به جای کشتن قذافی او محاکمه می شد بهتر نبود؟

محاکمه وی از برخی جهات بهتر بود اما در هر صورت من او را کشتم، شاید این طور به‌ نفع مردم لیبی باشد.


- چرا فکر می کنی کشتن قذافی به‌ نفع مردم لیبی است؟

چون اگر دستگیر و زندانی می شد هنوز هواداران وی به‌ امید آزادی قذافی با ما می‌جنگیدند و کشور را نا امن می کردند، اما الان که‌ وی کشته‌ شده‌، دیگر امیدی برای آنها باقی نمانده‌ است.


- برخی می گویند این خواست غربی ها بود که او کشته شود و به جلسه محاکمه کشیده نشود نظرت چیست؟

نمی دانم این خواست آنها بود یا نه‌ اما من کاملا وی را اتفاقی کشتم، همانطور که‌ گفتم می خواستم او را به‌ بنغازی ببرم چون جلوی من را گرفتند من هم همانجا او را کشتم.


- اگر دوباره قذافی را ببینی باز او را می کشی؟

صد در صد اما شاید این بار تنها یک گلوله‌ حرامش کنیم. تنها یک گلوله‌؛ آن هم به‌ فرق سرش.


- وقتی به او شلیک کردی چه چیزی در خاطرت از کارهای قذافی بود؟

همه‌ آن ظلم و ستم قذافی در مدت این ۴۲ سال برای من تداعی شد. قذافی یکی از عموهای من را به‌ هیچ دلیلی اعدام کرده‌. وقتی که‌ شلیک کردم در آن لحظه‌ احساس کردم عمویم دارد مقابلم لبخند میزند‌.


- اگر مبارک یا دیکتاتورهای دیگر را هم ببینی آنها را هم می کشی؟

خیر، چون معتقدم همه‌ دیکتاتورها باید به‌ دست مردمان خودشان کشته‌ شوند. من دوست دارم مبارک به‌ دست مردم مصر کشته‌ شود. علی عبدالله‌ صالح به‌ دست مردم یمن. این آرزوی من است.


- آیا نگران نیستی ناتو به جای قذافی در کشور شما حکومت کند؟

من به‌ اراده‌ آقای عبدالجلیل اطمینان دارم. می دانم که‌ وی حکومت دست نشانده‌ را قبول نخواهد کرد.


- آیا پیروزی انقلابیون در لیبی مدیون ناتو است؟

بخشی از عملیات علیه‌ حکومت قذافی به‌ عهده‌ آنها بود، اما لیبی انقلابش را مدیون مردمان خودش است.


- به ‌تازگی اسنادی منتشر شده که یک شرکت انگلیسی یک قرارداد بزرگ برای استخراج نفت لیبی بسته است. آیا این خبر برای شما نگران کننده نیست؟

همانطور که‌ گفتم من به‌ اراده‌ آقای عبدالجلیل اطمینان دارم و مطمئن هستم که‌ وی خیانت به‌ لیبی را قبول نخواهد کرد.


- آرزوی تو به ‌عنوان یک انقلابی چیست؟

کشوری آزاد و دمکرات داشته‌ باشم که‌ حقوق همه‌ رعایت شود و به‌ مردم ظلم نشود.


- پیش از این آقای عبدالجلیل اعلام کرد، شورای انتقالی به‌ قاتل قذافی میلیونها دلار جایزه‌ می دهد. آیا این جایزه‌ را دریافت کرده‌ای؟

هنوز نه‌، اگر هم دریافت کنم آن را به‌ دولت باز می گردانم.

منبع : نوگرا

پرطرفدارترین اسم های دنیا

  تازه ها: انتخاب اسم برای کودکان در همه فرهنگ ها و در نزد همه ملت ها، یکی از هیجان انگیزترین فعالیت ها قبل از تولد نوزاد محسوب می شود. در همه جای دنیا نامی که برای کودک بر می گزینند، می تواند شخصیت فردی و اجتماعی وی را تحت تاثیر قرار دهد؛ چرا که نخستین آهنگ آشنا برای کودک نام اوست و اثر بسزائی در شکل گیری اندیشه و آینده کودک دارد. در این میان همواره برخی از اسم های رایج برای کودکان در دوره هایی، به مرور زمان منسوخ شده و استفاده از آنها به فراموشی سپرده می شود و در مقابل استفاده از برخی دیگر رایج و به عبارتی مد. از اینرو گروه تولید تازه در گزارشی به معرفی معروف ترین و پرطرفدارترین نام ها (چه برای دختران و چه پسران) در سال های 2010 و 2011 در مناطق مختلف دنیا پرداخته است.

ایالات متحده امریکا
پسر: ویلیام(William)، یعقوب(Jacob)، مایکل(Michael)، دانیل(Daniel)، یوسف(Joseph)، جایدن(Jayden)، الیاس(Elijah)، الکساندر(Alexander)، لوکان(Logan)، جبرئیل(Gabriel).

دختر: سوفیا(Sophia)، اما(Emma)، ایزابلا(Isabella)، مدیسون(Madison)، آوا(Ava)، اولیویا(Olivia)، سامانتا(Samantha)، ناتالی(Natalie)، امیلی(Emily)، چلووه(Chloe).

اروپا(انگلیسی)
پسر: الیور(Oliver)، جک(Jack)، چارلی(Charlie)، جرج(George)، الکساندر(Alexander)، محمد(Muhammad)، آدام(Adam)، ادوارد(Edward)، دانیل(Daniel)، توماس(Thomas)، بنیامین(Benjamin)، ویلیام(William).

دختر: سوفی(Sophie)، الیویا(Olivia)، امیلی(Emily)، سارا(Sarah)، لیلی(Lily)، جسیکا(Jessica)، روبی(ruby)، آوا(Ava)، لوسی(Lucy)، امی(Emmy)، آلیس(Alice)، ماتیلدا(Matilda)، پوپی(Poppy).

اروپا(فرانسوی)
پسر: لوکاس(Lucas)، ناتان(Nathan)، انزو(Enzi)، لوئیس(Louis)، ماتیاس(Matthias)، ژول(Jules)، ساشا(Sasha)، محمد(Mohamed)، تئو(Theo)، آرتور(Arthur)، هوگو(Hugo)، رافائل(Raphael).

دختر: لینا(Line)، اما(Emma)، جود(Jade)، لوا(Lea)، مانون(Manon)، لولا(Lola)، جولیا(Julia)، رز(Rose)، تس(Tess)، لیزا(Lisa)، ژولیت(Juliette)، نووا(Nova).

اروپا(اسپانیولی)
پسر: الخاندرو(Alejandra)، پابلو(Pablo)، هوگو(Hugo)، آلورا(Álvaro)، آدریان(Adrian)، خاویر(Javier)، دیگو(Diego)، مارکوس(Marcos)، خورخه(Jorqe)، آنتونیو(Antonio)، گونزالو(Gonzále).

دختر: لوسیا(Lucia)، پائولا(Paula)، ماریانا(marina)، دانیلا(Daniela)، کارلا(Curla)، کلودیا(Claudia)، سوفیا(Sofia)، مارتا(Marta)، آدریانا(Adriana)، کلارا(Clara)، دیانا(Diana).

کشورهای آفریقایی
پسر: ابراهیم(Abraham)، هنریک(Henrik)، جاکولین(Jacoline)، جوست(Joost)، کوپانو(Kopano)، لنکا(Lenka)، باروتی(Baruti)، دینگانه(Dingane)، فنیانک(Fenyanq)، هندریک(Hendrick)، لاری(Larry)، لسیدا(Lesedi).

دختر: جاسمین(Jasmine)، جس(Jess)، جول(Jewel)، کاگیسو(Kagiso)، لفو(Lefu)، لراتو(Lerato)، لیمفو(Limpho)، لیندا(Linda)، گئوتسیمیدیم(Goitsemedime)، دیکالدی(Dikeledi)، ابری(Abri)

کشورهای عربی
پسر: محمد، احمد، علی، عمر، یوسف، عبدالله، عبدالرحمن، حمزه، خالد، رشید، عمار، حمدان، حسین، خلیفه.

دختر: فاطمه، سارا، مریم، ملک، یارا، نور، عایشه، افرا، خدیجه، عقبی، بشرا، جانا، زهرا، حمدا، زینب، سعدیا.

بزرگترین ستاره جهان کدام است؟

بزرگترین ستاره جهان کدام است؟

بزرگترین و درخشنده‌ترین ستاره شناخته شده جهان در سحابی پیستول و در فاصله 2500 سال نوری زمین در جهت کهکشان ساگیتاریوس قرار دارد.
تصور بر این است که این ستاره 100 برابر بزرگتر و 10 میلیون بار درخشنده‌تر از خورشید باشد. جرم خورشید 2 ضربدر 1027 تُن است یعنی 2 با 27 صفر در برابر آن و 333000 بار بیشتر از جرم کره زمین.
این ستاره درخشان احتمالا در ابتدای پیدایشش جرمی 200 بار بیشتر از خورشید داشته است. اما در طول زمان به به سرعت بیشتر جرمش را از دست داده است.
در حقیقت این ستاره درخشان آن قدر قدرت دارد که دو پوسته گازی معادل جرم چندین برابر منظومه شمسی را از خود خارج کرده است. بزرگترین این غلاف‌ها انقدر بزرگ است (4 سال نوری) که می‌تواند از خورشید ما تا نزدیک‌ترین ستاره به آن گسترش یابد.
این ستاره علیرغم فاصله بسیار زیادش از ما در صورت نبود غبار کیهانی بین آن و کره زمین منظره‌ای درخشان در آسمان می‌داشت.

چرا زنبور ها بعد از نیش زدن میمیرند؟

اگر  شما هم از  آن دسته افرادی هستید  که حداقل یک بار توسط  زنبور گزیده شدید  باید بدانید که تمام  زنبور‌هایی که در یک  کندو زندگی می‌کنند  توانایی نیش زدن را  ندارند بلکه تنها  زنبور‌های کارگر  هستند که نیش می‌زنند  و پس از این اقدام  می‌میرند.

اگردرد ناشی از  گزیدگی حواسی برای  شما گذاشته باشد و  دقت کرده باشید متوجه  شده‌اید که معمولا  بیشتر زنبور‌ها بعد  از نیش زدن می‌میرند.

در یک کندو ملکه،  زنبورهای نر و کارگر  در کنار هم زندگی  می‌کنند و هر کدام  وظایف متفاوتی را در  کندو برعهده دارند.

ملکه که مادر تمام  زنبور‌های کندو است،  مهم‌ترین وظیفه‌اش  تخم‌گذاری است. خرطوم  ملکه توانایی  جمع‌آوری شهد گل‌ها  را ندارد و به طور  طبیعی بیش از پنج سال  می‌تواند زندگی کند.

زنبور نر که معمولا  وظیفه‌اش بارور کردن  ملکه است، به علت  نداشتن نیش، توانایی  جمع‌آوری شهد و گرده  را ندارد و تنها ۲۴  روز زنده می‌ماند.

زنبور‌های کارگر که  همگی ماده هستند،  بیشترین جمعیت کندو  را تشکیل می‌دهند و  کار آن‌ها جمع‌آوری  شهد و گرده گل‌ها و  در ‌‌نهایت تولید عسل  است.

در این میان باید گفت  تمام زنبور‌هایی که  در یک کندو زندگی  می‌کنند توانایی نیش  زدن را ندارند و تنها  زنبور‌های کارگر  هستند که نیش می‌زنند  و پس از نیش‌زدن  می‌میرند.

مرگ این زنبور‌ها بعد  از نیش‌زدن به دلیل  نوع نیش آنهاست. نیش  زنبور‌های کارگر  خاردار است، به این  معنی که پس   از نیش زدن و ورود  زهر به بدن موجوداتی  که ساختار گوشتی  دارند، نیش درمحل گزش  گیر می‌کند و زنبور  تمام تلاش خود را  برای بیرون آوردن نیش  خود می‌کند که این  تلاش با پاره شدن  شکم، در ‌‌نهایت منجر  به مرگ زنبور پس از  چند دقیقه بعد از گزش  می‌شود.

این درحالی است که  ملکه و سایر زنبورهای  کندو به علت داشتن  نیش بسیار نرم و  انعطاف‌پذیر پس از  نیش زدن نمی‌میرند و  این ویژگی، این  قابلیت را به این  زنبور‌ها می‌دهد تا  بصورت پیاپی از نیش  خود استفاده کنند،  بدون آنکه نیش آن‌ها  در محل مورد گزش گیر  کند.

نکته قابل ذکر این‌که  علت قرمزی و سوزش در  محل گزیدگی مربوط به  اسید فرمیک موجود در  زهر زنبور است که این  اسید در گیاه گزنه  نیز وجود دارد.

پنج آدمخوار

پنج آدمخوار در یک شرکت استخدام شدند.   هنگام مراسم خوشامدگویی, رئیس شرکت گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید".  آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند.  چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنها سر زد و گفت: "می دانم که شما خیلی سخت کار میکنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافتچی های ما ناپدید شده است. کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"  آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند ..  بعد از اینکه رئیس شرکت رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید:  " کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده ؟"  یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت:  "ای احمق ! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد! از این به بعد لطفاً افرادی را که کار میکنند نخورید".

پسر ها بزرگتر از پدرشان خواهند شد؟

از پدری پرسیدند آیا درست است که میگویند "زمانی فرا خواهد رسید که پسر ها بزرگتر از پدرشان خواهند شد؟"گفت:" اتفاقا این موضوع سخت ذهن مرا به خود مشغول داشته است. البته کاری به استعداد و نبوغشان ندارم منظور من سن و سال آنهاست!"
پرسیدند:" به چه دلیل؟"
گفت:"به این دلیل که برایتان شرح خواهم داد:

وقتی 30 ساله بودم فرزندمان متولد شد. یعنی 30 برابر او سن داشتم.
وقتی 2 ساله شد من 32 سال داشتم . یعنی 16 برابر او سن داشتم.
وقتی 3 ساله شد من 33 سال داشتم. یعنی 11 برابر او سن داشتم.
وقتی 5 ساله شد من 35 سال داشتم. یعنی 7 برابر او سن داشتم.
وقتی 10 ساله شد من 40 سال داشتم. یعنی 4 برابر او سن داشتم.
وقتی 15 ساله شد من 45 سال داشتم. یعنی 3 برابر او سن داشتم.
وقتی 30 ساله شد من 60 سال داشتم. یعنی فقط 2 برابر او سن داشتم.
میترسم اگر به منوال پیش برود به زودی از من جلو بزند و او بشود پدر من و من بشوم پسر او!!!

ابتکار ایرانی!

سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در
ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که
ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما
سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.


همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما
ایرانی ها سه
نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد
و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط،  لطفا! بعد، در
توالت باز
شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به
راهش ادامه
داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه
ای بوده است.


بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام
دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه
رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی
هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟
یکی از  ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.


سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه
ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه
بعد از حرکت
قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت:
بلیط ، لطفا !!!

خلبان

 دو خلبان نابینا که هردو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت می‌کرد. زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند.

در همین حال، زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است.اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود.

هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند. اما در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.

در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت:

باب، یکی از همین روزا بالاخره مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن می‌کنن و اون وقت کار همه مون تمومه!

ملانصرالدین

از ملا نصرالیدن پرسیدن که اگر می شود نکته ای در اخلاق و کرامت بگوید
ملا رو به مردم کرد و گفت : در باب اخلاق و کرامات دو مورد از شیخ محمود فلان .... نقل است که یکی از آنها را یادم نیست و دیگری را خود شیخ فراموش کرده بود

هوای گرم  

ملانصرالدین روزگاری در شهر بغداد زندگی می کرد. بعد از مدتی از آنجا به شهر خودش بازگشت. مردم به دیدنش آمدند و گفتند: جناب ملا! بگو بدانیم آنجا چه کار می کردی؟ ملانصرالدین جواب داد: فقط عرق می کردم!


[b]دارایی ملا
 

ملانصرالدین کنار دیواری نشسته بود. دید تعدادی بر سر سفره ای جمع شده اند و دارند غذا می خورند. یکی از آنها رو کرد به ملا و گفت: اشتها داری؟ ملا گفت: من مسکین در جهان فقط همین یک رقم جنس را دارم.
ملای صرفه جو  

روزی ملانصرالدین مردی را دید که دهانش باز است و دارد خمیازه می کشد. ملانصرالدین نزدیکش شد و در گوشش گفت: حالا که دهانت باز است عیال بنده را هم صدا کن.
ملای زرنگ

روزی چند تا بچه شیطان در کوچه ای سرگرم بازی بودند که چشمشان به ملانصرالدین افتاد. بچه ها با هم قرار گذاشتند که به هر دوز و کلکی شده کفشهای ملا را بدزدند. بعد رفتند کنار درخت تنومند و پر شاخ و برگی ایستادند و طوری که ملا بشنود گفتند: همه اهل محل می گویند تا به حال هیچ کس نتوانسته از این درخت بالا برود. ملا رفت جلو، نگاهی به درخت انداخت و گفت: اینکه کاری ندارد من خیلی راحت می توانم از آن بالا بروم.بچه ها گفتند: اگر راست می گویی برو بالا ببینیم. ملا کفشهایش را در آورد و گذاشت زیر بغلش و شروع کرد از درخت بالا رفتن. بچه ها گفتند: ملا! چرا کفشهایت را با خودت می بری؟ ملانصرالدین جواب داد: شاید آن بالا جایی بود که لازم شد کفش بپوشم.


زرنگ ترین رئیس جمهور دنیا!

هواپیمایی در حال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابراین یک نفر باید فداکاری می کرد.
زین الدین زیدان یک چتر برداشت و گفت: من بهترین فوتبالیست جهان هستم و باید نجات پیدا کنم این را گفت و پرید.
برد پیت هم یک چتر دیگر برداشت و گفت: من محبوب ترین هنرپیشه جهان هستم و باید نجات پیدا کنم. این را گفت و پرید.
باراک اوباما هم یک چتر برداشت و گفت: من باهوش ترین رئیس جمهور دنیا هستم و باید نجات پیدا کنم. اینرا گفت و پرید.
فقط دو نفر در هواپیما مانده بودند. یک پسر بچه نه ساله و پاپ ژان پل دوم.
پاپ گفت: فرزندم! من عمر خودم را کرده ام و آینده پیش روی تو است. بیا این چتر را بردار و خودت را نجات بده
پسر بچه گفت: نیازی نیست. اون آقاهه که می گفت باهوش ترین رئیس جمهور دنیاست، با کوله پشتی مدرسه من پرید بیرون!!!ا

همت و پشت کار

همت و پشت کار

میگن یه روز ده نفر داشتن توی جنگل میرفتن. دوتاشون میفتن توی چاه.

تلاش میکنن که بیان بالا اما بقیه داد میزدن که شما نمیتونید بیخیال شین.

یکیشون قبول میکنه و میمیره.

اما اون یکی همچنان تلاش میکنه در حالی که بازم بقیه داد میزدن تو نمیتونی.

بالاخره میرسه بالا.

همه تعجب میکنن. تازه میفهمن که طرف کر بوده.

روی کاغذ مینویسه: دوستان از اینکه منو تشویق کردین تا بیام بالا ممنونم.

پس لازمه بعضی وقتا کر بشیم

دلایلی برای اینکه حتما شکلات بخوریم!

شکلات سیاه، مملو از کاکائو است ، نه تنها خوشمزه است بلکه به شش دلیل  برای سلامتی خیلی عالی می باشد.شکلات سرشار از مواد معدنی می  باشد.گنجینه ای غنی از فواید است ! گاز گرفتن حتی یک تکه ی کوچک شکلات  سیاه پر از مواد معدنی مانند منیزیم ، فسفر و همینطور پتاسیم ، آهن،  زینک و ویتامین های دیگر از جمله گروه B می باشد. همراه با یک رژیم  غذایی متنوع، شکلات یک رژیم غذایی متعادل را ترویج می دهد. در انتخاب  خود توجه کنید: یک شکلات سیاه واقعی را انتخاب کنید و بیسکویئت های  کاکائویی و دیگر دسرهای خیلی شیرین را فراموش کنید زیرا ارزش غذایی  ندارند.


شکلات واقعی ضد افسردگی است
شکلات برای روحیه خیلی خوب است و بگذارید اینطور باشد! چرا؟ اولاً به  دلیل این که یک ماده ی معدنی شناخته شده به نام منیزیوم و آرامش بخش در  آن وجود دارد و برای انتقال تکانه های عصبی در مغز مهم است. همچنین به  دلیل آن که غنی از تئوبرومین است، که یک محرک است، اما تیرامین و  فنیلتیلامین، دو ماده ی نزدیک به آمفتامین ها در مغز که به افزایش  اثرات انتقال دهنده های عصبی اقدام می کنند. داشتن این خصوصیات شکلات  را به یک داروی ضد افسردگی طبیعی بدل کرده است.

شکلات به از بین رفتن چین و چروک کمک می کند
شکلات سیاه جزو 10 تا از بهترین غذاهای جوانی است ! کاکائو در واقع یکی  از غنی ترین منابع غذایی از فلاونوئیدها و بخصوص در کاتشین ها ست، که  خواص آنتی اکسیدانی خوبی برای آن ها شناخته شده است. برای درو کردن این  فواید بی شمار ، بدون احساس گناه خودتان را از گاز زدن به شکلاتی سرشار  از کاکائو محروم نکنید ، زیرا به شما کمک می کند بدنی جوانترو پویا تر  در طولانی مدت داشته باشید، مراقب باشید که اگرشکلات شیری یا شکلات  سفید باشد کاکائو حاوی آن مقدار خیلی کمی فلاونوئیدها دارا است.

شکلات درجلوگیری از بیماری های قلبی کمک می کند
فلاونوئیدها در کاکائو و شکلات سیاه نقش سودمندی در حمایت از بیماری  های قلبی و عروقی دارد. در واقع کلسترول بد خون را پایین می آورن دو از  کشش دیواره های رگ های خون بدن محافظت می کنند . این هم دلیل دیگری  برای این که شکلات بیشتری بخورید !

شکلات مانع از فشار خون بالا می شود
این ماده ی غذایی مانع از بالا رفتن فشار خون می شود. غنی از  فلاونوئیدهاست ، در واقع به طور قابل توجهی فشار خون را پایین می آورد  و به ثبات فشار خون کمک می کند. شکلات سیاه از دیابت نوع دوم جلوگیری  می کند .

شکلات چاق نمی کند
شکلات به طور متوسط حاوی 500 کالری در هر 100 گرم می باشد. کالری  بسیاری دارد ولی نباید از رژیم غذایی تان حذفش کنید. شکلات سیاه  ویتامین های بسیار قوی دارد. هر روز گاز زدن به شکلات باعث می شود مواد  غذایی بی فایده و پر کالری نخورید و با این کار هم کالری لازم را بدست  آورده اید و هم همراه آن از سایر فواید شکلات بهره برده اید و در ضمن،  دیگر سراغ سایر خوردنی های چاق کننده نمی روید.

سیم کشی مغز مردان متفاوت است

سیم کشی مغز مردان متفاوت است

تحقیقات جدید نشان می‌دهد که زندگی احساسی مردان هم به اندازه زنان پیچیده و غنی است، اما در اغلب موارد این امر از مردان- و همچنین از زنان - پوشیده باقی می‌ماند.

با این که احساسات همیشه از خصوصیات زنانه به شمار می‌رود ، اما مردان هم به اندازه زنان احساساتی می‌شوند و تجربیات عاطفی مشابهی را توصیف می‌کنند. در یک بررسی در رابطه با هوش عاطفی 500 هزار فرد بالغ ، ثابت شد که هوش عاطفی مردان به اندازه زنان است. مطالعاتی که بر روی زوج‌ها صورت گرفته نشان می‌دهد که مردان هم به اندازه زنان با میزان استرس همسرشان هماهنگ‌اند و به همان اندازه قادر به حمایت از آن ها هستند.

مردان و زنان آه می‌کشند ، گریه می‌کنند ، شادی می‌کنند ، خشمگین می‌شوند و داد و فریاد راه می‌اندازند ، اما شیوه پردازش و ابراز احساسات در آن ها متفاوت است.

دکتر کلمن، روان‌شناس و نویسنده می‌گوید:

« احساسات در زندگی مردان در پشت سر و در زندگی زنان در پیش رو قرار دارند.» هورمون تستوسترون بر احساسات مردان تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود آن ها بیشتر به طبقه‌بندی و تفکر منطقی بپردازند. به نظر می‌رسد زنان طبیعتاً با عواطف خود بیشتر در تماس هستند ، در حالی که مردان باید روی این قضیه کار کنند و اگر این کار را بکنند، شرایط کاملا برابر می‌شود. آن ها دارای روابط شادتر و زندگی سعادتمندانه‌تری خواهند بود.

مغز انسان

چرا بسیاری از مردان از نظر احساسی ضعیف هستند؟

خوب این تقصیر مغزمردانه است. دکتر دیوید پاول، رییس مرکز بین‌المللی مطالعات سلامت می‌گوید: « سیم‌کشی مغز مردان متفاوت است.» او توضیح می‌دهد که ارتباط بین نیم‌کره چپ مغز، جایگاه منطق، و نیم‌کره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قوی‌تر است: 

 «ارتباط بین دو نیم‌کره در زنان شبیه یک بزرگراه است، بنابراین می‌توانند به راحتی بین دو نیم‌کره حرکت کنند. اما در مردان این ارتباط مانند یک کوره راه باریک است که باعث می‌شود دسترسی به احساسات برای ما مردها چندان آسان نباشد.»

این می‌تواند توضیحی برای نتایج 125 مورد مطالعه در فرهنگ‌های مختلف باشد: 

 در این بررسی‌ها مشاهده شد که مردها و پسرها همواره در تفسیر پیام‌های غیرکلامی نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت کمتری دارند.

هم‌چنین واکنش مردان نسبت به احساسات ضعیف‌تر است و زودتر هم آن ها را فراموش می کنند. در آزمایشی که در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عکس‌هایی از صحنه‌های تکان‌دهنده یا ناراحت‌کننده باعث تحریک بخش گسترده‌تری در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقایسه با مردان جزییات بیشتری از این تصاویر را به خاطر داشتند. به همین صورت محققان گمان می‌کنند که یک زن ممکن است به خاطر بگو مگو یا بی‌اعتتنایی کوچکی که شوهرش مدت‌هاست فراموش کرده هم‌چنان ناراحت و عصبانی باشد.

پسرها در سن یک سالگی در مقایسه با دختران ارتباط چشمی کمتری برقرار می‌کنند و به اشیای متحرک مثل ماشین توجه بیشتری نشان می‌دهند تا چهره انسان‌ها. هم پدرها و هم مادرها با پسران‌شان کمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت می‌کنند (به جز خشم)، و دایره لغات ذهن پسرها شامل تعداد کمتری از واژه‌های مربوط به احساسات می‌شود.

در زمین بازی- اگر نه در خانه- پسرها یاد می‌گیرند که جلوی اشک‌شان را بگیرند و ترسی از خود نشان ندهند. چهره آن ها، که زمانی به اندازه دختران نشان دهنده احساس‌شان بود، با رسیدن به سنین دبستان جدی تر می‌شود.

در سنین بزرگ‌سالی مردان از کلمات کمتری استفاده می‌کنند و صحبت کردن را حداقل در جمع ابزاری برای بالا بردن موقعیت خود می‌دانند، برعکس خانم‌ها که برای نزدیکی به دیگران با آن ها وارد صحبت می‌شوند. مردان حتی هنگام صحبت با دوستان‌شان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خرید ، ورزش، ماشین یا کامپیوتر هستند.

چرا مردان منفجر می‌شوند؟

اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصبانی می‌شوند ، اما خشم هم‌چنان یک ویژگی مردانه به حساب می‌آید. دکتر کنث دیلیو کریستین، روان‌شناس و نویسنده می‌گوید: «خشم به این علت به وجود می‌آید که شخص به علت سرکوب کردن احساسات خودش دچار سرخوردگی شدید می‌شود، با این وجود این کاری است که مردان انجام می‌دهند، چون می‌ترسند که اگر کمی به احساسات‌شان بها بدهند، دیگر کنترل آن از دست‌شان خارج می‌شود.

اگر شما همه ابعاد وجودتان را رشد ندهید، اگر یاد نگرفته باشید که چه‌طور با احساسات‌تان کنار بیایید، تبدیل به سایه‌ای می‌شوید که فقط بخش کوچکی از شخصیت‌تان را نشان می‌دهد و طولی نمی‌کشد که این بنای سستی که از خود ساخته‌اید فرو می‌ریزد.