از بدخواهت کمک بگیر!
مرد برنج فروشی بود که به درس
های شیوانا بسیار علاقه داشت. اما به خاطر شغلی که داشت مجبور بود
روزها در بازار مشغول کار باشد و شب ها نیز نزد خانواده برود. روزی این
مرد نزد شیوانا آمد و به او گفت:" در بازار کسی هست که بدخواه من است و
اتفاقا مغازه اش درست مقابل مغازه من است. او عطاری داشت اما از روی
کینه و دشمنی برنج هم کنار اجناسش می فروشد و دائم حرکات و سکنات من و
شاگردان و وضع مغازه ام را زیر نظر دارد و اگر اشتباهی انجام دهیم
بلافاصله آن را برای مشتریان خود نقل می کند. از سوی دیگر به خاطر نوع
تفکرم اهل آزاردادن و مقابله مثل نیستم و دوست هم ندارم با چنین شخصی
درگیر شوم. مرا راهنمایی کنید که چه کنم!؟"
شیوانا با لبخند گفت: اینکه آدم بدخواهی با این سماجت و جدیت داشته
باشد ، آنقدرها هم بد نیست!! بدخواه تو حتی بیشتر از تو برای بررسی و
ارزیابی و تحلیل تو و مغازه ات وقت گذاشته است و وقت می گذارد. تو وقتی
در حال خودت هستی او در حال فکر کردن به توست و این یعنی تو هر لحظه می
توانی از نتیجه تلاش های او به نفع خودت استفاده کنی.
من به جای تو بودم به طور پیوسته مشتریانی نزد عطارمی فرستادم و از او
در مورد تو پرس و جو می کردم. او هم آخرین نتیجه ارزیابی خودش در مورد
کم کاری شاگردان یا نواقص و معایب موجود در مغازه ات را برای آن مشتری
نقل می کند و در نتیجه تو با کمترین هزینه از مشورت یک فرد دقیق و نکته
سنج استفاده بهره مند می شوی! بگذار بدخواه تو فکر کند از تو به خاطر
شرم و حیایی و احترام و حرمتی که داری و نمی توانی واکنش نشان دهی ،
جلوتر است. از بدخواهت کمک بگیر و نواقص ات را جبران کند. زمان که
بگذرد تو به خاطر استفاده تمام وقت از یک مشاور شبانه روزی مجانی به
منفعت می رسی و عطار سرانجام به خاطر مشورت شبانه روزی مجانی و بدون
سود برای تو سربراه خواهد شد. نهایتا چون تو بی نقص می شوی، و از همه
مهم تر واکنش ناشایست نشان نمی دهی، او نیز کمال و توفیق تو را تائید
خواهد کرد و دست از بدخواهی برخواهد داشت.