حمایت وزیر اقتصاد آلمان از اسلام
وزیر اقتصاد آلمان با حمایت از اقلیت مسلمان در این کشور، تصریح کرد: دین اسلام جزئی جدا ناشدنی از جامعه آلمان است.
"ولفگانگ شوبل" وزیر اقتصاد آلمان و عضو حزب مسیحی دمکرات این کشور، با تأکید بر اینکه دین اسلام از جامعه آلمان جدا ناشدنی است، خواستار ممنوعیت تبعیض نژادی علیه مسلمانان در این کشور شد.
وزیر اقتصاد در حالی این سخنان را ایراد کرد که وزیر کشور آلمان گفته بود اسلام هیچ تناسبی با جامعه آلمان ندارد.
گفتنی است بر اساس آمارهای رسمی، تعداد مسلمانان آلمان بالغ بر چهار میلیون نفر گزارش شده است.
بر گرفته از تابش
1 – شخصیّت یک مؤمن عبارت است از قرآن ؛ یعنی باید فرد به حالتی برسد که ، بتوان گفت قرآن شخصیّت این مؤمن است و هر کس در حد خودش باید شخصیّت قرآنی داشته باشد .
2 – دعوتگری که می خواهد دیگران را به راه عبودیت بکشد ، باید هر شب بخشی از آیات قرآن را تلاوت کند . این آیات را می تواند به صورت عادی در غیر نماز یا هنگام نماز نافله بخواند ، همچنین می تواند بخشی از این آیات را در نماز مغرب و عشاء بگنجاند .
3 – عبودیّت عبارن است از فرمانبردار بودن بی چون و چرا از دین خدا ؛ دین خداوند مترادف است با قوانینی ، که انسان را برای درست استفاده کردن از مظاعر رحمت خداوند در زمینه ی تزکیه ی نفس ی نفس هدایت می کند ؛ یعنی انسان از لحظه ی پا نهادن به دوران آگاهی تا وقتی که می میرد ، بایستی زندگی اش عبارت از اطاعت بی چون و چرا باشد و این هدف آفرینش وی است .
4 – توحید الوهیت عبارتست از انتقال از شرک به توحید ، که به تغییر و تحوّلی اساسی و بنیادی در زندگی انسان می انجامد ، بگونه ای که واقعیت زندگی انسان به واقعیتی دیگر و راه وروش زندگی وی به راه و روشی دیگر مبدل می گردد . این تغییر و تحوّل همه ی افکار ، اندیشه ، اعمال و زندگی انسان را در بر می گیرد و این همان چیزی است که همه ی پیامبران خدا ( ع ) برای دعوت به آن آمده و همه ی داعیان الی الله باید این را وظیفه ی اصلی خود بدانند .
5 – هدایت به این معنی نیست که خداوند انسان را بر راه راست و صراط مستقیم قرار دهد و بعد وی را به خود واگذارد ، بلکه بعد از آن در تمامی لحظات و مرحل طول مسیر و طی طریق ، خداوند هادی همراه انسان بوده و توفیقات و روشنگری های لازم را شامل حالش می کند . این است که مؤمن عبارت « اهدنا الصراط المستقیم » را دائم بر زبان دارد ، و وقتی کسی با تمام نیرو و توانش برای ادای مسئولیت و وظیفه ی بندگی خود می کوشد و خود را به رنج و مشقت می اندازد ، خداوند هم طی طریق و استقامت بر آن را برایش تضمین می کند و بر هدایتش می افزاید . « والذین إهتَدوا زَادَهُم هدی »
6 – موضعگیری در برابر الوهیت خداوند باید عملی و در بطن زندگی باشد ، و این یعنی اطاعت بی چون وچرا از خداوند و استعانت و طلب یاری از وی برای توفیق در این اطاعت ، که می شود عبادت و استعانت .
7 – سر چشمه ی کلیه ی فسادها جهل و تبعیت از هوی و هوس می باشد .
8 – چون خالق انسان تنها خداست و انسان فقط از مظاهر رحمت او برخوردار است ، پس مسئولیت انسان فقط در برابر خدا بوده و استعانت و یاری برای توفیق در عبودیت فقط از سوی اوست و فقط اوست که بر کائنات و مخلوقات تسلط و سیطره ی کامل دارد ؛ در نتیجه در روز جزا و حساب و کتاب فقط او مالک و فرمانرواست و همه چیز در ید قدرت اوست .
9 – حیات دارای دو جنبه است ، حیات جسمی و حیات معنوی ؛ حیات معنوی عبارت است از دارا بودن بینش و فهم دینی همراه تسلیم کامل به اوامر و نواهی آن بینش و جهت گیری بر اساس آن در واقعیت زندگی .
10 – عبودیت حقیقی منتها درجه ی خشوع و خضوع در برابر خداوند است .
11 – انسان مؤمن در برابر سایر مؤمنین با تواضع و فروتنی برخورد می کند زیرا آنها هم مثل خود او صاحب عزّتند ، امّا نسبت به کافرین بر او واجب است که با شدّت برخورد کند و عزّت داشته باشد زیرا آنها از عزّت بی بهره اند .
12 – همه ی انسانها دو تولد دارند ، تولدی که از مادر می زایند و بستگانی همچون پدر ، مادر ، برادر ، خواهر و ... می یابند . تولد دیگر تولدیست که هنگام پذیرش ایمان از مادر ایمان می زایند در این تولد انسان بستگانی از انس و جن و ملائکه و سایر موجودات خدا می یابد و اینگونه آیه ی « إنما المؤمنون إخوه » تحقق می یابد و این تولد هرگز مرگی در پی ندارد . منبع: نوگرا
در این شکل شما سه تصویر می بینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی. تصویر راست از راست به چپ می چرخد و تصویر چپ از چپ به راست. نکته جالب این است که اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان جهت می چرخد.
همان
مغزی که باورهای ما را می سازد باورهایی که دو دستی به آنها چسبیده ایم
گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست.
باورها
دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در «هاروارد یونیورسیتی» انجام دادند:
۸۰ پیرمرد و ۸۰ پیرزن را انتخاب کردند. یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با ۴۰ سال پیش ساختند. غذاهای ۴۰ سال پیش در این شهرک پخته می شد. خط روی شیشه های مغازه ها، فرم مبلمان، آهنگها، فیلم های قدیمی، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش می شد، را مطابق با ۴۰ سال قبل ساختند. بعد این ۱۶۰ نفر را از هر نظر آزمایش کردند:
تعداد موی سر، رنگ موی سر، نوع
استخوان، خمیدگی بدن، لرزش دستها، لرزش صدا، میزان فشار خون … بعد این ۱۶۰
نفر را به داخل این شهرک بردند، بعد از گذشت ۵ الی ۶ ماه کم کم پشتشان صاف
شد، راست می ایستادند، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت، لرزش صدا
خوب شد، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد،
چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت.
علت چه بود؟
خیلی ساده است. آنها چون مطابق با ۴۰ سال پیش زندگی کردند، باور کرده بودند ۴۰ سال جوانتر شده اند.
انسانها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیاندیشند. باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا می کند که چگونه بیاندیشد.
اصولا فرق بین انسانها، فرق میان باورهای آنان است. انسانهای موفق با باورهای عالی، موفقیت را برای خود خلق می کنند. انسانهای ثروتمند، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت می روند و به لحاظ باورهای مثبت شان به ثروت مطلوب خود می رسند.
قانون زندگی قانون باورهاست. باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است. توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند.
انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق می کنند. باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی می سازند. زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه ها، اندیشه ها عامل اولیه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلی دستاوردها هستند.
انیشتین می گفت: «آنچه در مغزتان می گذرد، جهانتان را می آفریند.»
دو
تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی
در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر
تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب
بود.»
پیرمرد دوم: «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم
رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد
پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن
تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرد دوم: «پروانه؟»
پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه! اون
رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»
عشق یک جوشش کور است و
پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
* * * * * *
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با
آن اوج می گیرد
* * * * * *
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر
می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند
* * * * * *
عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت
* * * * * *
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را
از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد
* * * * * *
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد
* * * * * *
عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
* * * * * *
عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن
* * * * * *
عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد
* * * * * *
عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
* * * * * *
عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر
* * * * * *
از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر
* * * * * *
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد
* * * * * *
عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
* * * * * *
عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها
آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
* * * * * *
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:"هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند"
* * * * * *
عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد
* * * * * *
دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست
* * * * * *
خدایا! به هر که دوست میداری بیاموز که:عشق از زندگی کردن بهتر است.
و به هر که دوست تر میداری بچشان که:دوست داشتن از عشق برتر
دانلود جزوه سیستم ساختار فایل موسسه پارسه
شرح درس + تست های سیستم ساختار فایل
فقط هزار تومان جهت دانلود روی لینک زیر کلیک کنید و بلافاصله دانلود نمایید
جعل یکی از جرائمی است که مجرمان بدون
اطلاع افراد از هویت آنها استفاده میکنند و افراد را طعمه خود میکنند.
برای جلوگیری از جعل چک باید ...
نیروی انتظامی برای جلوگیری از وقوع جعل چک توصیه کرد جهت تنظیم اسناد و چکها از خودکار استفاده کنید.
جعل یکی از جرائمی است که مجرمان بدون اطلاع افراد از هویت آنها استفاده میکنند و افراد را طعمه خود میکنند.
نیروی انتظامی برای مبارزه با این جرم به شهروندان توصیههایی کرد که در زیر میخوانیم.
1- متن چک را شخصا و با یک قلم بنویسید تا در صورت دست بردن در مندرجات چک، جعلی بودن آن مشخص شود.
2- مبلغ چک را هم بصورت ریال و هم بصورت تومان درج کنید.
3- روی نوشتهها، مخصوصاً مبلغ عددی چک، چسب شیشهای بچسبانید.
4- جهت تنظیم اسناد و چکها از خودکار استفاده کنید.
5- افراد بیسواد تا حد امکان از اشخاص امین و مورد اعتماد جهت تنظیم چک و هرگونه سند معتبر کمک بگیرند.
6- سعی کنید امضاء روی اسناد و چکها دارای نام و نام خانوادگی باشد.
7- از گذاشتن اسناد، اوراق بهادار، دستچک و مهر روی میز کار تا حد امکان خودداری کنید.
8- سعی کنید چکهایتان را قبل از صدور، امضاء و مهر نکنید.
9- از صدور چک سفید امضاء، خودداری کنید.
10- از صدور چک به عنوان امانت یا ضمانت خودداری کنید.
11- از در اختیار گذاردن چک به افراد غریبه و ناشناس خودداری کنید.
12- به محض فقدان یا سرقت اوراق بهادار و چک در اسرع وقت بانک مربوطه و مرجع قضایی و انتظامی را کتباً مطلع کنید.
13- مندرجات اسناد و چکها را طوری تنظیم کنید که قابل الحاق یا حذف نباشد.
14- هیچگاه از افراد ناشناس که معروفیت و اعتبار کافی ندارند چک قبول نکنید زیرا احتمال دارد مسروقه یا جعلی باشد.
15 -
درباره دریافت چکهای تضمینی، رمزدار و مسافرتی ضمن شناسایی کامل پرداخت
کننده قبل از انجام معامله به نزدیکترین شعبه بانک مراجعه و اصالت چک را احراز کنید.
16- هنگام تحویل اسناد و اوراق بهادار و دسته چک از مرجع صادر کننده حتماً برگشماری کنید.
17- توصیه میشود در تمام مدت استفاده از دستهچک، مندرجات متن چک بطور کامل در ته چک نوشته شود و افراد غیرمطمئن و ناآشنا از میزان موجودی حسابها بیاطلاع باشند و وضعیت حسابها به وسیله شخص صاحب حساب مورد بررسی قرار گیرد.
18- در مورد گذرنامه و ویزا لازم است شخص متقاضی با ارائه گذرنامه به سفارتخانهها مراجعه و از دادن مدارک به افراد غیر و خارج از ضوابط اداری خودداری کنید.
19- از در اختیار گذاردن اسناد و مدارک معتبر
خود نظیر شناسنامه، گذرنامه، گواهینامه رانندگی، اسناد و مدارک زمین و
مغازه، منزل، جواز ساختمان، جواز کسب و غیره به افراد ناشناس و غیرمطمئن
جهت انجام امور اداری خودداری کنید.
20- چنانچه افرادی با جعل عنوان در پوشش مأموران سازمانهای مختلف به شما مراجعه کردند قبل از شناسایی کامل و رؤیت کارت و مدارک شناسایی آنان از هرگونه پاسخگویی و مساعدت به آنها اکیداً خودداری کنید.
استخر: حواستان به مواد تحریک کننده باشد!
برای
پاکیزه نگه داشتن آب، باید از مواد ضدعفونی کننده (کلر، بروم، اُزن،...)
استفاده کرد. اما نباید در استفاده از آنها زیاده روی کرد زیرا ممکن است
تحریک کننده باشند و باعث بروز مشکلات چشمی، پوستی (اگزما)، یا تنفسی
(برونشیت، آسم) بشوند. البته این اقدامات که توسط گردانندگان استخر
انجام میشود برای راحتی افراد است.
در
واقع، مواد ضد عفونی کنندۀ آب با مادۀ ارگانیکِ (آمونیاک) شناگران (عرق،
آب دهان، ادرار، ترشحات بینی، مایعات پوست، پوست سر...) ترکیب میشوند
که موادی سرایت کننده، شیمیایی و خطرناک مانند تری کلرامین یا کلرفُرم
تولید میگردد.
برای
کم کردن این انتشارهاست که توصیه میشود قبل از اینکه وارد آب شوید، دوش
بگیرید. بنابر داده های آژانس امنیت سلامت محیط زندگی و کار، تقویت اصول
بهداشتی بدن باعث کاهش غلظت مواد آلاینده خواهد شد (البته به موازات
بهبود روش های ضدعفونی کردن آب).
ضمناً
شناگران به طور منطقی باید کلاه شنا بر سر بگذارند و میبایست قبل از
شنا بدن شان را زیر دوش با صابون بشویند، البته گذاشتن کلاه از قبل
اجباری شده بود.
توصیه هایی به شناگران
در
اینجا چند توصیه داریم که باعث حفاظت بیشتر از شناگران، شناگران حرفه
ای، مربیان و دیگر پرسنل استخر که به طور ویژه در معرض خطر هستند، مفید
خواهد بود. خوب است بدانید که شواهد متعددی از بروز آسم بین این افراد
دیده شده است. در نهایت رعایت اصول بهداشتی، برای کودکان (زیر دو سال)
که سیستم تنفسی و ایمنی بدن شان هنوز در مرحلۀ تکامل قرار دارد، نیز
ضروری است.
قبل
از شنا بدن تان را با صابون بشویید و دوش بگیرید، این دوش گرفتن شامل
استخر هتل ها، کمپ ها، اقامت گاه های تعطیلات و... نیز میشود.
کلاه شنا بر سر بگذارید.
از حوضچۀ کوچک که در نزدیکی خروجی دوش ها قرار دارد، عبور کنید.
در صورت ابتلا به بیماری های قابل سرایت، مانند ورم روده از شنا کردن خودداری کنید.
قبل از صابون زدن بدن و دوش گرفتن، توالت بروید.
حریم مکان هایی را که نباید کفش به پا داشته باشید، رعایت کنید
به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.
به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.
به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.
به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.
من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.
من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.
به افراد دور و بر خود فکر کنید ...
کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحظات خود را بدانید.
حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !
"دیروز"
گذشته است؛
و
"آینده"
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.
اگر دو گاو دارید…!
با این مثال ساده و بسیار زیبا شما با معنا و اندیشه تمامی این مکتبها
اشنا شده و به ایده ای که پشت هر کدام نهفته است پی می برید....
سوسیالیسم: دو گاو دارید. یکی را نگه میدارید. دیگری را به همسایه خود میدهید.
کمونیسم: دو گاو دارید. دولت هر دوی آنها را میگیرد تا شما و همسایهتان را در شیرش شریک کند.
فاشیسم: دو گاو دارید. شیر را به دولت میدهید. دولت آن را به شما میفروشد.
کاپیتالیسم: دو گاو دارید. هر دوی آنها را میدوشید. شیرها را بر زمین میریزید تا قیمتها همچنان بالا بماند.
نازیسم: دو گاو دارید. دولت به سوی شما تیراندازی میکند و هر دو گاو را میگیرد.
آنارشیسم: دو گاو دارید. گاوها شما را میکشند و همدیگر را میدوشند.
سادیسم: دوگاو دارید. به هر دوی آنها تیراندازی میکنید و خودتان را در میان ظرف شیرها میاندازید.
آپارتاید: دو گاو دارید. شیر گاو سیاه را به گاو سفید میدهید ولی گاو سفید را نمیدوشید.
دولت مرفه: دو گاو دارید. آنها را میدوشید و بعد شیرشان را به خودشان میدهید تا بنوشند.
بوروکراسی: دو گاو دارید. برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را در سه نسخه پر میکنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.
سازمان ملل: دو گاو دارید. فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو میکند.
آمریکا و انگلیس گاوها را از شیر دادن به شما وتو میکنند. نیوزلند رای
ممتنع میدهد.
ایده آلیسم: دو گاو دارید. ازدواج میکنید. همسر شما آنها را میدوشد.
رئالیسم: دو گاو دارید. ازدواج میکنید. اما هنوز هم خودتان آنها را میدوشید. ..
متحجریسم: دو گاو دارید. زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.
فمینیسم: دو گاو دارید. حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.
پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید. از هر کدام شیر بدوشید فرقی نمیکند.
لیبرالیسم: دو گاو دارید. آنها را نمیدوشید چون آزادیشان محدود میشود.
دموکراسی مطلق: دو گاو دارید. از همسایهها رای میگیرید که آنها را بدوشید یا نه. ..
سکولاریسم: دو گاو دارید. پس به خدا نیازی نیست
گفتگو با قاتل قذافی ، جوان ۲۲ ساله
به گزارش خبرنگار فارس در
لیبی؛ سند الصادق العریبی درباره چگونگی کشتن قذافی گفت: گردان مصراته
که تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به مصراته ببرند،
من گفتم که خودم او را دستگیر کردم و باید با من به بنغازی بیایید، اما
آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را
کشتم. سند الصادق العریبی جوانی بود که به سمت قذافی شلیک و او را کشته
است. او هم اینک لباسها و انگشترهای قذافی را بعنوان سند کشتن دیکتاتور
لیبی در اختیار دارد که ثابت می کند قاتل قذافی اوست.
- خودت را به طور کامل معرفی کن؟
سند
الصادق العریبی، متولد ۱۹۸۹ در شهر بنغازی و در محله "حی الماجوری"؛ هم
اکنون نیز ساکن این شهر هستم. تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم، بعد از آن
به خاطر کهولت سن پدرم و فقیری خانواده مجبور به کار شدم و مدرسه را
ترک کردم.
- از چه زمانی به حرکت انقلابی مردم لیبی پیوستی و انگیزهات از آن چه بود؟
من
در شهر بنغازی زندگی میکنم و خودتان می دانید اولین جرقه انقلاب از این
شهر زده شد. به همین دلیل من هم به خاطر نفرت بیش از حدی که از قذافی و
خاندانش داشتم در همان روزهای اول به عنوان یک جوان انقلابی اسلحه بر دوش
گرفته و با قذافی مبارزه کردم.
- دلیل نفرتت از قذافی و خاندانش چه بود؟
شما
باید لیبیایی باشید تا دلیل این نفرت را درک کنید، او ۴۲ سال است بر این
مملکت حکم می کند و بدترین فشارهای سیاسی و دینی را به مردم وارد کرده
است. لیبیایی ها در زمان حکومت وی مضحکه مردم جهان شده بودند. زیرا وی
دیوانه بود و آبروی ملت را با کارها و حرفهای نسنجیده خود برده بود. او
یک دیکتاتور به تمام معنا که در این ۴۲ سال، هزاران نفر از شهروندان
خودش را قتل و عام کرد.
- خوب این دلیل نفرت از خود قذافی بود، شما گفتی که از خاندانش هم نفرت داری، چرا؟
خاندان
قذافی و پسران وی بدتر از خود قذافی بودند، آنها از هر کس که خوششان نمی
آمد وی را می کشتند میلیونها دلار از پول این ملت بدبخت و بیچاره را صرف
عیاشی های خود در کابارههای اروپا کردند. سیف الاسلام برای یک شب
خوانندگی در یکی از جزائر سوئیس، به یک خواننده آمریکایی ۵ میلیون دلار
داده بود. آیا چنین افرادی شایسته نفرت نیستند؟
- در لیبی اکنون شما را به عنوان قهرمان می بینند، چرا؟
چون من قذافی را کشتم.
- می توانید شرح کامل ماجرا را برای ما بازگو کنید؟
شهر
سرت سقوط کرده بود. من جزو گردان بن غازی بودم. به همراه چند دوست
خودم از گردان جدا شده و گفتم با هم برویم تا هواداران قذافی در خانههای
سرت پیدا کنیم. چیزی در شهر پیدا نکردیم و من به دوستانم گفتم به سمت
محله “الخضرا” برویم. وقتی به آنجا رفتم قذافی را دیدم. او را از پشت
سر موهای ژولیده اش را شناختم که همراه چند نفر در حال فرار بود. من
فورا به سمت وی دویدم. همراهان معمر تا دوستان من را دیدند فرار کردند و
قذافی را تنها گذاشتند. من موهای قذافی را از پشت کشیدم و سیلی محکمی به
صورتش زدم.
- او به تو چه گفت؟
قذافی گفت تو پسر من
هستی. من سیلی دیگری به صورتش زدم. باز هم معمر گفت من مثل پدر تو هستم
چرا مرا می زنی. من در آن لحظه باور نکردنی آنقدر دستپاچه شده بودم که
اصلا نمی توانستم حرف بزنم. برای همین وی را به روی زمین خواباندم و دست
های وی را بستم و به داخل ماشین بردم، می خواستم او را به شهر بنغازی
ببرم.
- یعنی شما قذافی را زنده دستگیر کردید؟
بله زنده بود.
- شما قبل از دستگیری به وی شلیک کردی؟
خیر، اصلا من تنها چند تیر هوایی شلیک کردم و بعد همانطور که گفتم از پشت سر موهایش را گرفتم.
- خوب بعد از اینکه وی را زنده سوار ماشین کردید چه شد؟
من
و دوستانم میخواستیم او را به شهر خودمان ببریم، قذافی روی کاپوت ماشین
ما بود اما دوستانم فریاد می زدند که قذافی را دستگیر کردیم، قذافی را
دستگیر کردیم. به همین دلیل همه متوجه شدند که ماشین ما حامل قذافی
است، دیگر گردان های انقلابیون ماشین ما را متوقف کردند و قذافی را پائین
آوردند و کتک زدند. در آن لحظه هر کسی سعی داشت قذافی را به شهر خودش
ببرد، من به آنها گفتم که خودم او را دستگیر کردم و باید او را به
بنغازی ببرم اما گردانهای دیگر قبول نکردند. تا در پایان گردان مصراته
که تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به مصراته ببرند،
من گفتم که خودم او را دستگیر کردم و باید با من به بنغازی بیایید، اما
آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را
کشتم.
- چطور او را کشتید؟
با کلت خودم، دو گلوله به شکم و سینهاش زدم و گفتم یا همینجا می میرد یا با من به بنغازی می آید.
- همان لحظه جان داد؟
نه، بعد او را وارد آمبولانس کردیم، اما در راه بیمارستان جان داد.
- در عکس ها دیدیم که قذافی در داخل یک حفره پنهان شده و در آنجا کشته شده؟
خیر
این درست نیست، قذافی در داخل آن حفره نبود، ولی قبلا از آن حفره برای
پناه دادن به خودش استفاده کرده بود، هر چند آن منطقهای که من قذافی
را دستگیر کردم تنها چند متر با این حفره فاصله داشت اما وی داخل حفره
نبود.
- قذافی چه لباسی بر تن و چه چیزی همراه داشت؟
وقتی
که وی را دستگیر کردم یک لباس نظامی رنگ کاکائویی بر تن داشت و یک کلت
طلایی هم با خودش داشت که بعدا گردان مصراته این کلت را با خودش برد.
همچنین ۲ انگشتر طلایی که اسم همسر خودش روی آنها حک شده بود. هم اکنون
من لباس های قذافی و این انگشتر ها را همراه خود دارم و انشاالله چند روز
دیگر آن را به موزه طرابلس تحویل خواهم داد.
- فکر می کردی روزی قذافی به دست تو کشته شود؟
من ایمان داشتم که قذافی کشته می شود و ما پیروز می شویم، اما خیر هرگز فکر نمی کردم من بتوانم قذافی را بکشم.
- اگر به جای کشتن قذافی او محاکمه می شد بهتر نبود؟
محاکمه وی از برخی جهات بهتر بود اما در هر صورت من او را کشتم، شاید این طور به نفع مردم لیبی باشد.
- چرا فکر می کنی کشتن قذافی به نفع مردم لیبی است؟
چون
اگر دستگیر و زندانی می شد هنوز هواداران وی به امید آزادی قذافی با ما
میجنگیدند و کشور را نا امن می کردند، اما الان که وی کشته شده، دیگر
امیدی برای آنها باقی نمانده است.
- برخی می گویند این خواست غربی ها بود که او کشته شود و به جلسه محاکمه کشیده نشود نظرت چیست؟
نمی
دانم این خواست آنها بود یا نه اما من کاملا وی را اتفاقی کشتم، همانطور
که گفتم می خواستم او را به بنغازی ببرم چون جلوی من را گرفتند من هم
همانجا او را کشتم.
- اگر دوباره قذافی را ببینی باز او را می کشی؟
صد در صد اما شاید این بار تنها یک گلوله حرامش کنیم. تنها یک گلوله؛ آن هم به فرق سرش.
- وقتی به او شلیک کردی چه چیزی در خاطرت از کارهای قذافی بود؟
همه
آن ظلم و ستم قذافی در مدت این ۴۲ سال برای من تداعی شد. قذافی یکی از
عموهای من را به هیچ دلیلی اعدام کرده. وقتی که شلیک کردم در آن لحظه
احساس کردم عمویم دارد مقابلم لبخند میزند.
- اگر مبارک یا دیکتاتورهای دیگر را هم ببینی آنها را هم می کشی؟
خیر،
چون معتقدم همه دیکتاتورها باید به دست مردمان خودشان کشته شوند. من
دوست دارم مبارک به دست مردم مصر کشته شود. علی عبدالله صالح به دست
مردم یمن. این آرزوی من است.
- آیا نگران نیستی ناتو به جای قذافی در کشور شما حکومت کند؟
من به اراده آقای عبدالجلیل اطمینان دارم. می دانم که وی حکومت دست نشانده را قبول نخواهد کرد.
- آیا پیروزی انقلابیون در لیبی مدیون ناتو است؟
بخشی از عملیات علیه حکومت قذافی به عهده آنها بود، اما لیبی انقلابش را مدیون مردمان خودش است.
-
به تازگی اسنادی منتشر شده که یک شرکت انگلیسی یک قرارداد بزرگ برای
استخراج نفت لیبی بسته است. آیا این خبر برای شما نگران کننده نیست؟
همانطور که گفتم من به اراده آقای عبدالجلیل اطمینان دارم و مطمئن هستم که وی خیانت به لیبی را قبول نخواهد کرد.
- آرزوی تو به عنوان یک انقلابی چیست؟
کشوری آزاد و دمکرات داشته باشم که حقوق همه رعایت شود و به مردم ظلم نشود.
-
پیش از این آقای عبدالجلیل اعلام کرد، شورای انتقالی به قاتل قذافی
میلیونها دلار جایزه می دهد. آیا این جایزه را دریافت کردهای؟
هنوز نه، اگر هم دریافت کنم آن را به دولت باز می گردانم.
منبع : نوگرا